۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

هنوز باران میبارد

















نگاه می کنم از دو پلک چشمانی سیاه

ماه شناور در آب جمع شده خیابان

پنجره های نیمه باز ، چشمان اشک بار

قدم های تازه خستگی ، پاهای كوچك لخت باران

شب است ... قدم زدن با پاهای لخت خستگی

طراوت قلب های نم دار، كفش های آویزان بر دوش تنهایی

مروارید خیس ز باران بر روی پلك های خیس

ساعت ، روبروی میدان .. بوی طراوت جاری لحظه

خیابان های تنهایی ... تنهایی های خیابان

قدم زدن ... همچنان خیس ...

هنوز باران می بارد ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر