
فراز قله های کوچک ، کوه های تن زخمی
اقیانوس های واژگون شده ، راهنما پرندگان گم شده
درختان دو پای انسانیت گم کرده ، موج های سرگردان آرام شده
قلب های به تسخیر رفته ، باد های دهشتناک سکون
خدا را به یاد آور – خدا را به یاد آور
ادامه بده – اعتماد کن
شب های مهتاب پنهانِ درخشان
خورشید سحر گم کرده ، قمریان غزل خوان گوش سیاه و سرخ چشم
دروازه های دروغ و دشنام ، قلب های سیمانی شیک
خون تقدس گرای که خود مقدس است
خدا را به یاد آور – خدا را به یاد آور
ادامه بده – اعتماد کن
قمار باز قمار باخته خود را
دختران خود فراموش شده ی فروشنده ی زیبایی
بختک که دست در دست انسان به مرگ سلام میدهد
پسران له شده ی غرور پیگرد تاراج
خدا را به یاد آور – خدا را به یاد آور
ادامه بده – اعتماد کن
خاک که از گمانامان نامداران را می جوید
مرگ سلامی دوباره به ابدیت انسان
پنجره ای نیمه باز از گریز دخترک
عکس سفید که سایه روشن آن به زیبایی سیاه شده
خدا را به یاد آور – خدا را به یاد آور
ادامه بده – اعتماد کن
آواره زخمی از پیگرد دلی
نامردی آغازگر مردی داش آکل
پاییز سردرگم از رنگ خویش
سخن کسی که هنوز یادآورنده خدا ولی اعتماد کو
سخن کسی که اعتماد رفته خدا کو ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر