
داشت باران می بارید و من .. زیر باران ... در خیابان... در دستم چتر ... پیر زن زیر باران ... چترم در دست پیر زن ... من زیر باران ... تنها... ماشینی با سرعت رد شد ...لباسم کثیف شد...
کسی مرا به زیر چترش نبرد ... من زیر باران ... تنها ... ماشینی نگه نمی
داشت ..پیاده بودم ...
رفتن زیر سقف یک مغازه ... مردی خوابیده بود ... راه افتادم ... خیس بودم ...
تنها ... کسی مرا به زیر چترش نبرد... رسیدن به خانه ... باران نمی بارید ... ولی
صورتم خیس بودم ...
آه تازه فهمیدم چقدر تنهایم ...تنها ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر