۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

رفتی




رفتی و منو تو کوچه های شب جاگذاشتی

نگاه غریبتو تو گلای کنار جاده جاگذاشتی

غربت و سفر یه بی کسی ، پریشونی ثانیه های خستگی

ساعت شماته دار بی صدا ، غربت پنجره های بی نگاه

خاکای سست خونه ی کاگلی ، گلای خشک باغچه ی رازقی

دیگه این تن بی تنه ، وقتی روح از تن میپره

تخت ،خالی از گرمی تو ، بوسه خالی از نگاه تو

صدای غریبم با نگاهت خوگرفته

عکس تو قاب با خاک رو گرفته

کنار پنجره ترمه ای از بوی یادت

کنار طاقچه عکسی از گل لاله

رفتی و قلبم از یادت گرفته

ثانیه های ذهنم از نبودنت غم گرفته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر