۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

هنوز ...




گذر از امواج خروشان

نور سوزان بر چهره اش

آه ... جوهردان پر از شوری دریا

و

کاغذ ،انباشته از

ریز ماسه های کلمات شسته

هنوز ...

هنوز چشمانش خیس

از

صدف های خالی

ز عشق

هنوز ...

هنوز میرود

و کیف دستیش

پر از

حجم خالی احساس .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر