۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

جوهر روان نویس






















جوهر روان نویسم

نیمه خشک است

و باز قطره

اشک هایش جاری


چشمان ِمن ،تو

عاشق ،معشوق

کودک گل فروش دست پینه بسته

مرد پیر ،دست به صورت گرفته

زن ِِ بیسکوییت به دست گرفته


مردی غزل فروش

زنی سنتور فروش

دختری گل به دست

پسری عکس به دست


وهم خیال و پنجره های خیس

نگاه منتظر و صورت های خیس

پنجره ی بسته ی چشمان شب

شب های بی ستارم


تمامی من

زیر قطرات باران

خیس خیس

تنها و تنها


چشم ها پر ز رنج

دست ها خالی

قدم ها پر

شعر شاملو

بر طاقچه ی اتاق

شعر سهراب

دست به دست شاعران

شعر فروغ

ناگفته های دختران

شعر اعتصامی

فروش یک فیلم


تلاش های پر بی ثمر

خنده های تلخ بی رمق

طبقات دو نیم شده

فقیر و فقیرتر

غنی و غنی تر


چشمان خیس خیس

چشمان شب ،تنهای شب

ستاره در اعماق دریا

آمد تا دنیا را روشن کند

اما ،غرق غرق


جوهر قلم خشک خشک

مثال دهان ت َف زده

دفترم ،خیس خیس

مثال صورت اشک زده


دنیای وهم انگیز خیال

خیالی در دنیای من

خیالی در دنیای تو

bofmens


چشمان خیره به باران

باران مست ،

زمین سُر خورده و لیز

و زمین زیر دست های خیس

نگاهم در قلب پاکم

و قلب پاک در چشمانی خیس

میدانی اینجا جای خوبی برای من نیس


نگاه های پر ز فریب

قلب های پر ز غریب

خوبترین

ستاره ها کوچک شده اند

و کوچک ها ستاره


جوهر روان نویسم خشک است ،

باز با قطره قطره های باران می نویسم

تمامی من

زیر قطرات باران

خیس خیس

تنها و تنها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر