۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

سنگواره های تنهایی



آن سان که غربت ، دل را به سنگواره های تنهایی میخ زد

میخ بر پیشانی ماه نشست ، که عکس درخت خشکی چکیده باشد

که از آن ، غروب خورشید بر انتهای دریا نمایان بود

نور طلایی خورشید بر نیمکت خالی

آه .... هنوز بر روی آن نشسته

تنها .... تنها ....


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر