۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

کافه ..




و این تنهائی

همیشگی من

اینبار نیز کافه ای دیگر

تنهائی ای دیگر


]قدم زنان

در باریکه ی شب

در خیابانی دراز

لحظه ای تن من

مقابل گرامافون

با آن

عکس های قدیمی

گرامافون های شیک لوکس


قدم زنان از پله ها

داخل شدن

انتخاب میز

گوشه ای که آرام

درخواست منو


گارسون می گوید:

2 تا قهوه دیگه!

گارسون لطفاً

یک قهوه ی مخصوص

با یک کیک شکلاتی


کسی منتظر من نیست

و من نیز

جز همراه ثابتی چون تنهائی.


سوالات کافه چی

کافه های مختلف

چرا شبیه هم؟!


و چرا دخترکان اینگونه

هاج و واج مرا می نگرند

گویا آنها هم باور ندارند

تنهائی مرا!


درخواست صورتحساب

گذاشتن پول در بشقاب با انعام

و به آرامی خیابان ها را

قدم زدن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر