۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه
حباب
حباب را قطره قطره من می گریستم
تنهائی را به بوی تلخ قهوه می چشیدم
میان زنجره های شب در سکوتی خلوت
صدای خوش آهنگ جغدی را می شنیدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر