۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

وقتی به من رسیدی



وقتی به من رسیدی عشق تو باورم شد

تموم احساس تو تو حنجرم صدا شد

وقتی چشا تو دیدم ، ماه از چشات درخشید

تموم تاریکی ها از پس شب پرکشید


وقتی به تو رسیدم دستت تو دست من بود

تموم احساس تو ، تو گرمای تنم بود

وقتی به تو رسیدم گلای باغ شکفتن

تموم خاطراتم از یاد تو می گفتن


حالا موقع به تورسیدن

زنجره ای تو خواب

لحظه های با تو بودن حالا توی خیاله


وقتی از من گذشتی عشقم با تو سفر کرد

تموم خاطراتم از یاد تو گذر کرد

وقتی از من گذشتی گلای باغچه مردن

تموم اشکای من از تو چیزی میگفتن

حالا موقع به تورسیدن

زنجره ای تو خواب

لحظه های با تو بودن حالا توی خیاله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر