
نقش خیال را
در خواب میدیدم
گویی بر پنجره ها
قطره های آب میدیدم
در زنجره های شب
نقش ناب میدیدم
شمع روشن
بر روی باورتنهائی ام
شعله هایی ز آه میکشد
طاووسی خسته از پرهای خویش
پری در جوهردان میکند
جغدی بر شاخه ی شکسته ایی
در سردی هوا
هوهویی میکند
قو ...قو ...قوقو
بخار سردی از اجاق سرد
در پیرانه ی دستان سرد
چه نقشی از خاطرات
میزند
در رج های جان و تنم
آن طرف نقشی دگر
چند شاخه گل
آنطرف تر دختری گیسو پریشان
در نسیم باد
دورترش پسری در خاطره ای
در یک حباب آب
حال چند مهره ی تسبیح در نقش
نقشی از خاطره های درد
نقشی که بر گلیم فرش
هنوز مانده
نقشی بر خانه ی دل من
یا خانه ی دل تو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر