۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

نقش خیال



نقش خیال را

در خواب میدیدم

گویی بر پنجره ها

قطره های آب میدیدم

در زنجره های شب

نقش ناب میدیدم



شمع روشن

بر روی باورتنهائی ام

شعله هایی ز آه میکشد



طاووسی خسته از پرهای خویش

پری در جوهردان میکند

جغدی بر شاخه ی شکسته ایی

در سردی هوا

هوهویی میکند



قو ...قو ...قوقو



بخار سردی از اجاق سرد

در پیرانه ی دستان سرد

چه نقشی از خاطرات

میزند

در رج های جان و تنم



آن طرف نقشی دگر

چند شاخه گل

آنطرف تر دختری گیسو پریشان

در نسیم باد

دورترش پسری در خاطره ای

در یک حباب آب



حال چند مهره ی تسبیح در نقش

نقشی از خاطره های درد

نقشی که بر گلیم فرش

هنوز مانده

نقشی بر خانه ی دل من

یا خانه ی دل تو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر