۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

نوشته خودماني از مصطفي هيچكس(م.خ



تابستون شد و بعد چند سال باز سرماخوردگي ممتد تو مرداد
بعد چند شب بي خوابي بي مرز، امشب خواب تنهايي مو ديدم
حيف چه زود پير مي شيم و چه دير به خود ميرسيم
دل نوشته هام كه روزي تسكين دردهام بود، امروز خاطراتش مأوام شده
دل مشغولي هامون در كودكي بادبادكمون بود و توپ پلاستيكي پسر همسايه
دل مشغولي ها رنگشون مدرن شده مادربزرگ! بودي ميديدي
امروز دل مشغولي ما پيداكردن دلي بزرگ و زباني صادق ِ
در پس مدل هاي فشن امروز، چه كسي به فشن بودن قلب خودش رسيده
همراه داشتن و يار، به قيمت گزاف دروغ پيداكردنش راحت ِ
به قيمت از دست دادن غرور چه سخت پيدا كردن ياور
شجاعت پنهان كردن دل نيست، شجاعت دادن دل ِ و شهامت پذيرفتن دل
و رد كردن، خراب كردن دل كه عاشق ِ يه حماقت بزرگ
مادربزرگ اينجا يه دنياي مجازي هست كه تو اون دنيا شايد باشه شايدم نه
اينجا بعضيا راست راستن، درسته درست، بعضي ها هم دروغن فقط يه عكس قشنگ
اينجا شده دل مشغولي خيلي ها و حيف كاش دل مشغولي هامون يه قلب ساده بود
حالا توي شركت و تو موسسه و ... مي بينم هيشكي طاقت تشنگي و گرسنگي نداره
و باز معلممون پرسيد آقاي م.خ همچنان روزه اي؟ خب منم گفتم: آره
فكر ميكنم از نظر اونا روزه من خيلي عجيبه! بگذريم امروزم گذشت و باز هم خيابون وليعصر رو قدم زنان اومدم ولي خودمونيم امروز خيلي گرم بود! شايد گرما زده شدم، شايد حرارت نوشته هام بالاست! اما نمي دونم چرا دستام يخ كرده!


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

این روزها هر که را می بینم یک ای کاش دارد!...



کاش چشمانم را که می بستم و باز می کردم
صدای تنفس عمیقی از حرم یک گرمای نفس می شنیدم
کاش در تکاپوهای ضربه ضربه های قلبم
لمس یک بوسه را از عمق جان می چشیدم
کاش هایی در فراق سوی جان می آید و ما منتظر کاش های بعدی
افسوس...
کاش نی لبک چوبی من صدایی می نواخت
و صدایش در قلب طنین انداز بود
زندگیمان ای دوست پر از حرم نفس های عمیق است
که گاه سردی اش را به جای گرمی اش به جان می خریم
و یا گرمایی باشد که به سردی بگراید
افسوس...در هر دو گونه ای کاش، بر زبان نیاوریم که چه افسوس
ای کاش تنهاییمان را بالی بود و
هنگامی که بال گرفتیم، باد زمین مان نزند!
این روزها هر که را می بینم یک ای کاش دارد!

۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

مواظب غرورت باش رفیق! نوشته ای از مصطفی هیچکس



برای احترام به خودت شده کلاه تو برداری و به خودت سلام کنی؟
به زندگی سلام کن
زندگی هر چه قدر هم که سخت باشه و بشه
کشنده نیست
وگرنه اگر اعتقادت به این باشه
قبل از کشتن خودت، دیگران با گذاشتن پاشون رو صورتت
پله برای خودشون می سازن
و از تو فقط یه صورت نه!
یک غرور له شده باقی میذارن!
همین برای خرد کردنت کافیه و همین تو رو می کشه
مواظب غرورت باش رفیق!

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

ستاره کاغذی نوشته ای از مصطفی هیچکس(م.خ)



ستاره کاغذی خریدم تا یادم نره منم آرزوهایی دارم
گفتم: آرزو
یادم باشه آروزهامو هر روز زیر بالشم بذارم
تا فردا صبح یادم نره که باید برای رسیدن بهشون تنها دراز کردن دست کافی نیست
باید برای رسیدن به آروزهات، باور کنی تو هم یه ستاره ای
نمی دونم اگر به آروزهامون رسیدیم ستاره باقی می مونیم؟
یا ما هم مثل ستاره ها از دورن منفجر می شیم تا ستاره جدید بسازیم!
هر چی باشه میتونه نظریه جالبی باشه
چون با ستاره جدید، آروزهای جدیدی شکل می گیرن و این چرخه ادامه داره!

ستاره دنباله دار من کجاست؟



ستاره دنباله دار من کجاست؟
آسمون
ستاره دنباله دار من کجاست؟
میدونی آدم ها اینجا میگن
هر کس ستاره ای داره
...اما باید قسمت باشه تا بتونی بگیریش و یه روزی میرسه
میدونی
اعتقادمو دارم به این حرف از دست میدم
یا شایدم از دست دادم
میدونی اگه ستاره داشته باشی و یکی ندونسته ازت بگیره چی!
ستاره هایی هستند که تو آسمون تک می درخشن و
بعضی هاشون دنباله دارند
دارم نگاه می کنم که ستاره من کدومشونه
چرا پیداش نمی کنم!
شاید ستاره ای که خاموش شده یا هنوز ستاره نشده!
بی خیال
نه آسمون می فهمه من چی میگم
نه ستاره ها

گذرگاه زمان نوشته دای از مصطفی هیچکس(م.خ)



گذرگاه زمان گاه مسلخگاه است و گاه بی عشق و با عشق
مصلوب می شویم
ما از یکرنگی مردیم و مردمان باور ندارند صداقت و یکرنگیمان را
گویا تزویر قابل باورتر است
خاطره های تلخ و شیرین مان تنها برگ های قلبمان هستند
که هنوز پی نوشته اش می گردیم
دوست من دفتر خاکستری من رنگ سرخی دیده نمی شود
هنوز هم دنبال گمشده مان هستیم
اما گویا دروغ باورپذیر تر است
و ما که دروغی نمی دانیم
به حبس ابد دیوارهای تنهایی محکومیم

گاهی نوشته از مصطفی هیچکس(م.خ)



گاهی با تمامی شلوغی تنفس هوا، بی کسی
گاهی تمامی باورت با یک پیاله گنگ از یک رابطه سرریز می شود
گاهی باید برای بدست آوردن چیزی که جنگیدی، جان دهی
گاهی پرواز را باید به اوج بکشانی در غربت آخرین غروب
گاهی ... گاه ... گاهی
...ه... ی
بگذریم
دلم دلتنگ است از این غربت