۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

مواظب غرورت باش رفیق! نوشته ای از مصطفی هیچکس



برای احترام به خودت شده کلاه تو برداری و به خودت سلام کنی؟
به زندگی سلام کن
زندگی هر چه قدر هم که سخت باشه و بشه
کشنده نیست
وگرنه اگر اعتقادت به این باشه
قبل از کشتن خودت، دیگران با گذاشتن پاشون رو صورتت
پله برای خودشون می سازن
و از تو فقط یه صورت نه!
یک غرور له شده باقی میذارن!
همین برای خرد کردنت کافیه و همین تو رو می کشه
مواظب غرورت باش رفیق!

۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

ستاره کاغذی نوشته ای از مصطفی هیچکس(م.خ)



ستاره کاغذی خریدم تا یادم نره منم آرزوهایی دارم
گفتم: آرزو
یادم باشه آروزهامو هر روز زیر بالشم بذارم
تا فردا صبح یادم نره که باید برای رسیدن بهشون تنها دراز کردن دست کافی نیست
باید برای رسیدن به آروزهات، باور کنی تو هم یه ستاره ای
نمی دونم اگر به آروزهامون رسیدیم ستاره باقی می مونیم؟
یا ما هم مثل ستاره ها از دورن منفجر می شیم تا ستاره جدید بسازیم!
هر چی باشه میتونه نظریه جالبی باشه
چون با ستاره جدید، آروزهای جدیدی شکل می گیرن و این چرخه ادامه داره!

ستاره دنباله دار من کجاست؟



ستاره دنباله دار من کجاست؟
آسمون
ستاره دنباله دار من کجاست؟
میدونی آدم ها اینجا میگن
هر کس ستاره ای داره
...اما باید قسمت باشه تا بتونی بگیریش و یه روزی میرسه
میدونی
اعتقادمو دارم به این حرف از دست میدم
یا شایدم از دست دادم
میدونی اگه ستاره داشته باشی و یکی ندونسته ازت بگیره چی!
ستاره هایی هستند که تو آسمون تک می درخشن و
بعضی هاشون دنباله دارند
دارم نگاه می کنم که ستاره من کدومشونه
چرا پیداش نمی کنم!
شاید ستاره ای که خاموش شده یا هنوز ستاره نشده!
بی خیال
نه آسمون می فهمه من چی میگم
نه ستاره ها

گذرگاه زمان نوشته دای از مصطفی هیچکس(م.خ)



گذرگاه زمان گاه مسلخگاه است و گاه بی عشق و با عشق
مصلوب می شویم
ما از یکرنگی مردیم و مردمان باور ندارند صداقت و یکرنگیمان را
گویا تزویر قابل باورتر است
خاطره های تلخ و شیرین مان تنها برگ های قلبمان هستند
که هنوز پی نوشته اش می گردیم
دوست من دفتر خاکستری من رنگ سرخی دیده نمی شود
هنوز هم دنبال گمشده مان هستیم
اما گویا دروغ باورپذیر تر است
و ما که دروغی نمی دانیم
به حبس ابد دیوارهای تنهایی محکومیم

گاهی نوشته از مصطفی هیچکس(م.خ)



گاهی با تمامی شلوغی تنفس هوا، بی کسی
گاهی تمامی باورت با یک پیاله گنگ از یک رابطه سرریز می شود
گاهی باید برای بدست آوردن چیزی که جنگیدی، جان دهی
گاهی پرواز را باید به اوج بکشانی در غربت آخرین غروب
گاهی ... گاه ... گاهی
...ه... ی
بگذریم
دلم دلتنگ است از این غربت